ای آخرین امید دل و قلب زار من
آیا رسم به حریمت روزی نگارِ من
قلبِ مریضِ مرا تو آقا دوا نما
ای آخرین توسلِ سبزِ دعایِ من
من بی نهایت حرفِ دل با تو میزنم
آیا رسد به تو مولا صدایِ من
ای ضامن آهو ولی نعمتم تویی
در صحن و سرایت تمام است انتظارِ من
شاهیِ دین و پادشاهی برای تو
خاری به درگاهِ با صفایت برایِ من
تمام زندگی و عمر من فدای تو
آقا بکن فقط دعایِ خیری برایِ من
من مانده ام بی قرار در هوای کربلا
کن قسمتم روم، ای براتِ کربلایِ من
..........................................
شعر از:خادم الحسین
نظر |
به قربانِ وجودِ با سخا و باصفایت
همه عالم بگردد خاکِ پایت
اگر چه گنبدت ویران نمودند
بسازد مهدیِ صاحب زمان گنبد برایت
اگر آقا بخواهی و مرا لایق بدانی
شوم من نوکرت مولا کنم جانم فدایت
خودم دانم حریمت گرد و خاک است
ولی آقا تو میدانی دلم کرده هوایت
تو که در کوچه ها در دامِ بدخواهان فتادی
اگر خواهی بگیرم انتقام سیلی زهرا برایت
اگر چه خادم و جارو کش و زائر نداری
اگر خواهی شوند آقا محبانت فدایت
حسن ارباب من نور دو چشمانِ پیمبر
به ما آقا رسیده بی کران از آنهمه لطف و وفایت
.........................................
شعر از:خادم الحسین