من رو سياهم...
رو سياه رو سياه
ميدانم که پيش خود ميگويي منتظر گناه کار چه فايده دارد
ميدانم دلت از من گرفته است...
واي بر من
آقاجان...
هر دوشنبه دلم آشوب است
آخر شنيده ام دوشنبه ها به سراغ نامه ي اعمالمان ميروي
و من چه بد هستم که هيچگاه نتوانستم دلت را شاد کنم
چه بد هستم که هر بار با گناهي دلت را شکستم
چه بد هستم
رويي ندارم که به روي مبارکت بنگرم
سرم از شرمندگي به زير است
رويي ندارم که سرم را بلند کنم
رويي ندارم از شرمندگي
و جز شرمندگي و خجالتزدگي چيزي ندارم
هر بار که نداي پر از درد الهي به من مهدي ببخشت را که ميشنوم
ميخواهم زمين دهان باز کند تا نباشم
بميرم که نباشم